
عشقت نه سرسری است که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شیر اندرون شد و با جان به در شود !
تاریک کوچههای مرا آفتاب کن
با داغهای تازه، دلم را مجاب کن
ابری غریب در دل من رخنه کرده است
بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن
ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز
برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن
ای تیغ سرخ زخم، کجا میروی چنین
محض رضای عشق، مرا انتخاب کن
ای عشق، زیر تیغ تو ما سر نهادهایم
لطفی اگر نمیکنی، اینک عتاب کن
ب: بسیار زیرک و موذی
پ: بسیار ظاهر ساز
ت: افرادی خنثی
ث:بسیار آرام و سر به زیر
ج:بسیار مهربان
چ:تورا بخاطر خودت دوست دارد
ح:حسود و بخیل
خ:کینه ای
د:به مادیات اهمیت می دهد
ذ:عشق برای او مقدس ترین چیز است
ر:زمین و زمان را به خاطر شما به هم می دوزد
ز:ساده و بی کینه
ژ:دارای عمری کوتاه
س: دست و دلباز ترین افراد
ش:با سیاست
ص:بی صدا نیش میزند
ض:ابراز عشق بلد نیست
ط:افرادی زود رنج
ظ:پر حرف
ع:مهربان و اغلب لاغر
غ:پول دوست ولی مهربان
ف:هوس باز و بی کینه
ق:مشکلاتش را بروز نمی دهد
ک:بسیار موذی و با سیاست
گ:عمر های بلند
ل:انسان هایی پیچیده
م:از حروف دیگر بیشترین رتبه حسودی را دارد
ن:هنرمندان واقعی
و:مهمان نواز
ه:با احساس ترین افراد
ی:مهربان ترین دسته
شماره تلفن ایرانسل تتلو: 09355271617 بقیه ادامه مطلب
کاربران عزیز لطفا به سایتwww.cafe70.irبروید و عضو شوید با تشکر مدیریت وبلاگ
نوشته شده در : چهارشنبه 20 فروردين 1393 |نویسنده : Sajad
وقـتـي دلـت گـرفـتـه
وقـتـي غـمـگـيـنـي
وقـتـي از زنـدگـي سـيـري
حـواسـتـو خـيـلـي جـمـع کـن
چــون طــعــمــه خــوبــي هــســتــي...
**شعرهای عاشقانه**
هر روز عمر من از خوشي لبريزه . . .
اين روزا واسه من خيلي دل انگيزه !
همش کنار تو با شادي ميشينم . . .
تو يار من هستي اي يار شيرينم !
**شعر های عاشقانه**
آدم ها همه مي پندارند که زنده اند ...؛
براي آنها تنها نشانه ي حيات ؛
بخار گرم نفس هايشان است !
کسي از کسي نمي پرسد : آهاي فلاني!
از خانه ي دلت چه خبر؟! گرم است؟ چراغش نوري دارد هنوز؟ ..
_______________________________

با کسي رابطه ي احساسي بر قرار کن که...
نه تنها افتخار ميکنه که تو رو داره
بلکه حاضر هر ريسکي رو بکنه
که فقط کنار تو باشه .

آه اي رقيبه بي رحم عشقه منو ربودي
آه اي ياره بي وفا به ياده من نبودي
حالا داري با عشقت زندگيتو ميسازي
غافل از اينکه اينجا قلبي شکستي
گرميه دستهات رو گونه ام
داره هنوزم حس ميشه
اما ميدونم خياله
بازم ميخوام ببينمت بتونم ببوسم چشماتو
اما محاله
مديوني به اين چشمهاي مظلوم
به اين دستهاي خالي به اين قلبه داغون
مديوني به اين پاهاي خسته
به اين حاله پريشون به اين قلبه شکسته
حلالت که شکستي دلم رو
پاگذاشتي رو حسم رو قلبم غم نشست
نترس نميزارم بفهمه
رقيبم هرچي که بينه منو تو گذشت
واسعه واپسيهام هيچ کسي نمياد پابه پام
اينه رسمه دنيا

لازم نيست مرا دوست داشته باشي؛
من تو را به اندازه ي هردويمان دوست دارم
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده با چشمان تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی درجهان رسوا شدن
عشق یعنی سُست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنیبا پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی، سوز نَی، آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمم,یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
دیروز پس از مردن آدم برفی
شد آب تمـــام تن آدم برفی
امروز دوباره کودکــــی را دیـدم
سرگرم به جان دادن آدم برفی
او دگمه چشـم های زیبایش را
می دوخت به پیراهن آدم برفی
او شال ندارد نه ولی دستش را
انداخته بر گـــــردن آدم برفـــــی
خورشید طلوع کرد کودک برداشت
آهسـته سر از دامن آدم برفــــــی
هی برف به آفتاب می زد می گفت
برگـــــرد بــــرو دشـــمن آدم برفــی